جوامع اسلامی از دیرباز با سایر جوامع، به ویژه جوامع مسیحی ارتباط عمیق داشتهاند.گر چه در طول حیات اسلام و مسیحیت، تعارضات فراوانی دیده میشود که گاه به درگیریهای خونینی منجر شده است، اما در اغلب موارد، این تنشها جای خود را به تبادل فرهنگی و اندیشه داده است. با تدبر و تعمق در تاریخ صدر اسلام و دوران حیات پیامبر اکرم(ص)مشاهده میکنیم که در اکثر موارد بین مسلمانان و مسیحیان، تعارضات فرهنگی بیش از تنشهای نظامی بوده است.عامل اصلی این تبادلات و یا به تعبیری تعارضات، وجود دو کتاب عظیم آسمانی یعنی«انجیل»و«قرآن کریم» است که زمینههای تبادل افکار را در جوامع مسلمان و مسیحی فراهم نموده است.
از آنجا که در مواردی، مستشرقین کوشیدهاند با آداب، فرهنگ و سنن مشرق زمین آشنا شوند، این عامل باعث آشنایی آنان با زبان وحی و در رأس آن، آشنایی با قرآن کریم شده است.بنابراین، در پارهای از موارد تحقیقات گستردهای در زمینه قرآن پژوهی و آشنایی با آخرین کتاب مقدس آسمانی از طرف آنان انجام گرفته است.گرچه این تحقیقات در نوع خود کمنظیرند، اما به واسطه اعتقادات خاص مستشرقین و عدم احاطه به قرآن، نقدهای غیر اصولی نیز از طرف آنان مشاهده میشود.
در میان مستشرقین و قرآنپژوهان غربی، رژی بلاشر، مستشرق فرانسوی الاصل، نسبت به سایرین از جایگاه ویژهای برخوردار است.وی که در سال 1900 میلادی در فرانسه به دنیا آمد، با کار قرآنی خود از ترجمهای که از قرآن به زبان فرانسه به عمل آورد، به شهرت به سزایی دست یافت.سپس با گذراندن بخشی از عمرش در کشور مراکش، زمینه کارها و پژوهشهای قرآنی خود را تا حدود زیادی تقویت کرد و مدتها به عنوان مدیر«مؤسسه مطالعات اسلامی آکادمی پاریس»مشغول فعالیت بود.
گرچه وی تلاش کرده است که در پژوهشهای قرآنی، نهایت بیطرفی خود را حفظ کند و بهترین ترجمه قرآن به زبان اروپایی را ارائه دهد، اما در پارهای از موارد نیز گرفتار قضاوتهای یک جانبه و در حقیقت غیر محققانه شده است. بلاشر پس از ترجمه قرآن، مقدمهای بر آن افزود.این مقدمه پس از مدتی، با تلاش بیشتر به عنوان کتابی مستقل که توسط استاد فقید، مرحوم دکتر رامیار، تحت عنوان«در آستانه قرآن» به فارسی برگردانده شد، پا به عرصه پژوهشهای قرآنی نهاد. وی در این کتاب به مباحثی از قبیل گردآوری قرآن، رسم الخط قرآن، قرائات و قاریان، علوم قرآنی و ترجمههای قرآنی به زبانهای متفاوت پرداخته است.گرچه موفق به تدوین کتاب خود به دور از غرض ورزیهای فرق اسلامی شده است، ام کتاب وی تحت تأثیر اندیشههای مخالفان مذهب تشیع قرار گرفته است و این بیانگر عدم اطلاعات کافی نویسنده از نقش شیعه در تحولات اسلامی و قرآنی به شمار میرود.
لذا ما در این مقاله برآنیم که با استناد به منابع متقن اسلامی، بحثی پیرامون آرا و اندیشههای ایشان در مورد گردآوری قرآن مطرح کنیم و به دفع نقاط ابهامانگیزی که گاه باعث مشغول شدن اذهان در جمع و گردآوری قرآن، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)میشود، بپردازیم.
رژی بلاشر در آغاز مطالب خود، ضمن مستند خواندن تاریخ گردآوری قرآن کریم، به نکات مبهم آن اشاره میکند و میگوید:«باید اذعان داشت که هنوز نکات فراوانی در تاریخ قرآن همچنان مبهم و مرموز و از بسیاری جهات، دور از دسترس باقی مانده است». 1
همانطور که مشاهده میشود، وی با بیان نکاتی که در تاریخ قرآن ایجاد شبهه و ابهام میکند، اولین قدم را در این مسیر برمیدارد.
با دقت در تاریخ نزول قرآن، به راحتی مشاهده میکنیم که پیامبر اکرم(ص)از همان آغاز رسالت، کاتبان و نویسندگانی داشته که وحی را با خطی که در آن زمان مرسوم بوده است، به رشته تحریر درمیآوردند.برخی از منابع قرآنی، تعداد کاتبان را تا حدود چهل و سه نفر تخمین زدهاند که طبق نظر مرحوم ابو عبد الله زنجانی، از این کاتبان دو نفر بیشتر از دیگران ملازم حضور و کتابت بودهاند که عبارتند از:علی بن ابی طالب(ع)و زیدبن ثابت. 2 از این بیان متوجه میشویم که پیامبر اکرم(ص)اهتمام زیادی به نوشتن تمام آیات و کلمات قرآنی که تا آن زمان بر قلب مبارکشان نازل شده بود، داشتند.حتی زید بن ثابت بیان میدارد، گاهی رسول خدا(ص)در نیمه شب که آیاتی بر قلب مبارکشان نازل میشد، شخصی را دنبال من میفرستادند تا فورا آیات منزل را کتابت نمایم.
علاوه بر این، گروهی از صحابه که از قدرت حافظه زیادی برخوردار بودند، به حفظ آیات در حافظه میپرداختند که از آنها به«حفاظ القرآن»تعبیر میشود.شخص رسول خدا(ص)در رأس حفّاظ قرار داشتهاند.لذا میتوان گفت، با عنایت ویژهای که رسول خدا(ص)و کاتبان و حافظان وحی نسبت به آیات قرآن داشتهاند، هیچ گونه تغییر و تحویلی در آیات از جهت نقصان و اضافه شدن بدان راه نیافته است.حال باید پرسید، با این همه دقت و تلاشی که در زمینه نگهداری از آیات به عمل آمده، چگونه ممکن است نقاط مرموز و مبهمی در تاریخ گردآوری قرآن در صدر اسلام مشاهده شود؟
وی سپس به ناقص الاصل بودن خط عربی در صدر اسلام اشاره میکند و به بیان فقدان نسخهای از وحی که به رهبری شخص حضرت محمد(ص)تهیه شده باشد، میپردازد.طبق اعتقاد بلاشر، قرآن در زمان پیامبر به واسطه نبودن خط و کتابت، تحریر نشده و پیامبر فاقد نسخهای از قرآن بوده است. بر همین اساس باید اذعان داشت که تنها منبع گردآوری قرآن استناد به حافظه صحابه و حافظان قرآن است. 3
مرحوم آیت الله خویی در این زمینه میگوید:«تعداد زیادی از آیات قرآن کریم دلالت دارند بر این که از زمان نزول قرآن سورههای آن کاملا منظم و از یکدیگر جدا و متمایز بودهاند و هر کدام مستقلا در میان مردم و حتی در میان مشرکان انتشار داشت؛زیرا رسول خدا(ص)طبق دستور قرآن، کفار و مشرکین را به مبارزه و معارضه خویش دعوت کرده است.»
وی سپس با استناد به حدیث شریف ثقلین میگوید:«در حدیث معروف ثقلین، قرآن مجید کتاب نامیده شده است و از این نامگذاری چنین برمیآید که قرآن در آن عصر، جمعآوری شده بود.» 4
همانطور که مفسر بزرگ معاصر، مرحوم آیت الله خویی بیان نمودند، قرآن در عصر رسالت به رشته کتابت درآمد و آیات و سور آن کاملا منظم و مرتب شد.پس این دیدگاه که مسلمانان فاقد قرآنی بودند که در عصر نزول کتابت شده باشد، از اصلی سست و بیپایه برخوردار است.علاوه بر این، برخی از صحابه که در آن زمان کاتب وحی بودند، خود مصاحفی داشتند و نیز پیامبر(ص)هر سال آیات نازل شده همان سال را با جبرئیل(ع)مقابله میکرد.پس چگونه میتوان وجود کتاب آسمانی نزد پیامبر را انکار کرد که به نوبه خود باعث تردید در تاریخ گردآوری این کتاب آسمانی شود؟
وی سپس در اینباره میگوید:«هیچ سندی در دست نداریم که نشان دهد، پیامبر(ص)به نوشتن وحی که خود دریافت میکرد، بپردازد، بلکه او این مأموریت را به کاتبان وحی واگذار کرده است.»
همچنین وی اظهار میدارد:«عدهای از صحابه معتقد به کتابت وحی در زمان رسول خدا(ص)هستند و دسته دیگری به نقل شفاهی وحی معتقدند.» 5
بلاشر، سپس به اظهار مطلب عجیبتری میپردازد و بلاشر در جایی دیگر با کمال بیانصافی میافزاید:
«از طریق روایات درمییابیم که محمد(ص)روزی از یک مجلس وعظی میگذشت و شنید که واعظ قسمتی از قرآن را از حفظ میخواند.پیامبر(ص)که دچار هیجان شدیدی شده بود، دریافت که این قسمت را فراموش کرده است و فقط این تصادف به او امکان داد که آن را بازیابد.»
میگوید:«از تاریخ نزول آیات اولیه، تا موقعی که این آیات به قید تحریر درآمد، یک فاصله زمانی وجود داشته است. محمد، بنابر احادیث، وحشت عظیمی احساس کرد.او در آغاز ندانست که برگزیده خدای قادر است و این سخنان سرآغاز تبلیغی است که بر اثر آن دنیای عرب دگرگون خواهد شد و به دنبال آن، وقتی پیشنهاد شد آنها را بنویسند، مدت زمانی از آغاز نزول وحی گذشته بود و آن هنگامی بود که مسلم شد این وحی، نخستین جمله یک پیام طولانی خواهد بود.»
وی سپس میافزاید:«پس از مهاجرت به مدینه در سال 622 میلادی و در تماس با جوامع یهود و بر اثر روی داد حوادثی بود که مسلم شد، قانون جدید میبایستی تضمین کتابت یابد.» 6
بلاشر در جایی دیگر با کمال بیانصافی میافزاید:«از طریق روایات درمییابیم که محمد(ص)روزی از یک مجلس وعظی میگذشت و شنید که واعظ قسمتی از قرآن را از حفظ میخواند.پیامبر(ص)که دچار هیجان شدیدی شده بود، دریافت که این قسمت را فراموش کرده است و فقط این تصادف به او امکان داد که آن را بازیابد.» 7
وی در قسمت دیگری میگوید:«مسلما فکر تثبیت تمامی وحی به کتابت، برای محمد(ص)با همان عنایتی که او میدید یهودیان و نصاری دارای کتب مقدس هستند، مطرح بود.» 8
سپس با استناد به گفت و گویی که زید بن ثابت با خلیفه اول در مورد تدوین قرآن دارد و این که زید گفته است، چگونه کاری را انجام خواهید داد که پیامبر(ص)انجام نداده است، میگوید:«هیچ گونه دلیل قطعی نداریم که تصور کنیم محمد(ص)شخصا به تشکیل مجموعهای از آیات قرآنی دستور فرموده باشد.حتی دلایلی در اختیار داریم که طبق آنها میتوان گفت، این امر به وسیله خود او طرحریزی نشده است.» 9
بلاشر، پس از بیان بحث جامعی پیرامون آخرین منجی بشریت از نظر مسیحیت، و معادل عربی قرار دادن«احمد» برای«فارقلیط»میگوید:«محمد(ص)در آغاز رسالت، در قرآن جز به صورت انذاردهنده روز قیامت تجلی نمیکند.در آن زمان، طرح اصلی تبلیغ عبارت است از توصیف پایان عالم، قیامت و روز جزا؛جهنم و بهشتی که به کفار و مؤمنان وعده داده شده است.ولی وقتی پیامبر(ص)در مدینه مستقر میشود، مقتضای سخن نیز عوض میشود.کمکم دیده میشود که تهدید جزا در برابر مسائل فوریتری، نظیر قواعد عبادت، مسائل حقوقی و مناسباتی که در رابطه مؤمنان با هم لازم است، رو به کاهش مینهد.مسلما این عامل حساب قیامت را که از مسائل اساسی اسلام است، یکسره کنار نمینهد، ولی بدان معنی است که تا فرارسیدن روز موعود، قرآن باید به خود سازمان اجتماع نیز بپردازد.بنابراین باید قرآن را به قید کتابت درآورد.» 10
همانطور که مشاهده میشود، وی اعتقاد دارد، پیامبر شخصا به امر کتابت قرآن نپرداخته است، بلکه این مهم را به کاتبان وحی سپرده و با استناد به قول صحابه که حفظ قرآن با نقل شفاهی بوده است، در ارائه مطالب خود دچار تضاد شده است.بدون تردید پیامبر اکرم(ص)قبل از رسالت و بعد از آن، هیچ گونه پیشینهای در مورد کتابت و خواندن متون مکتوب نداشته است و این امر از مسلّمات اعتقادات مسلمانان است و تصریح آیه«الذین یتبعون النبی الامی الذی یجدونه» 11 به امی و آشنا نبودن به خواندن و نوشتن پیامبر، امری مسلم است.لذا اگر پیامبر(ص)بخواهد کتابت را به صحابهای که قادر به خواندن و نوشتن هستند واگذار کند، امری بدیهی مینماید.البته این امر باعث به وجود آمدن تردید نسبت به کتابت قرآن نمیشود.علاوه بر آن، حافظه قوی شخص رسول خدا(ص)اقتضا میکند که با مقابله آیات مکتوب با محفوظات حضرت، راه هرگونه تردیدی نسبت به امر کتابت بر مشککین این مسأله بسته شود.
اما در آنجا که وی ابراز میدارد، از زمان نزول تا کتابت فاصله زمانی وجود داشته است، باید گفت همانطور که قبلا بیان شد، هر گاه آیات جدیدی بر قلب مبارک حضرت نازل میشد، بلافاصله توسط کاتبان به نگارش درمیآمد و اگر در جوامع اسلامی از دیرباز با سایر جوامع، به ویژه جوامع مسیحی ارتباط عمیق داشتهاند. گرچه در طول حیات اسلام و مسیحیت، تعارضات فراوانی دیده میشود که گاه به درگیریهای خونینی منجر شده است، اما در اغلب موارد، این تنشها جای خود را به تبادل فرهنگی و اندیشه داده است آن زمان کاتبان وحی حضور نداشتند، پیامبر شخصی را برای این کار در پی آنان میفرستاد و فرض کمترین زمانی که از نزول تا کتابت گذشته باشد، امری محال مینماید.
بلاشر، سپس به اصل نبوت پرداخته است و به بحث وحشت پیامبر در آغاز نزول وحی اشاره میکند و این که پیامبر خود متوجه این امر نشد که به مقام رسالت انتخاب شده است. متأسفانه در پارهای از منابع اسلامی که غالبا ریشه در اسرائیلیات دارند، این مطلب بیان شده است.از جمله ابن جریر طبری، در تفسیر خود بدان پرداخته است و داستان «ورقة بن نوفل»را تشریح میکند.علاوه بر آن، این واقعه توسط بخاری، مسلم و ابن هشام نیز مورد تأکید قرار گرفته است.در حالی که باید گفت، چگونه پیامبری که مدارج کمال را پیموده و از مدتها پیش نوید نبوت را در خود احساس کرده، به حقایق پی نبرده است؟همچنین، شخص پیامبر(ص) اولین کسی است که به رسالت خود یقین پیدا کرده است و بدان گواهی میدهد.حال چگونه شخصیت مبهمی مثل «ورقة بن نوفل»باید در ابتدای امر، به رسالت پیامبر گواهی دهد؛بدون آن که خود حضرت به این رسالت ایمان آورد.
علاوه بر این، چگونه امکان دارد پیامبر خود متوجه این قضیه نشده باشد که رسالت و بعثت او ختم رسل، و کتاب او آخرین کتاب منزل است، و به زعم بلاشر، پس از آن که دریافت، مدت نزول طولانی شده است، به کتابت قرآن همت نماید؟در حالی که حضرت، طبق شواهد قبل از بعثت، از طریق رؤیای صادقه به نبوت خویش علم پیدا کرده و بدان ایمان داشته است.لذا ترس و وحشت ایشان در«غار حرا»، در برخورد اولیه با جبرئیل، امری غیر معقول مینماید و پیامبر با آمادگی کامل در انتظار نزول سروش غیبی از طرف خداوند بود و با مشاهده او به مقام نبوت مبعوث شد.نیز درک مقام حضور در پیشگاه خداوند، جایگاهی است که در آن، علاوه بر آن که هیچ گونه ترسی را برنمیانگیزد، جای هیچگونه شک و تردیدی نیز برای پیامبر باقی نمیگذارد.
ایشان در جای دیگر، گردآوری قرآن را امری تقلیدی از یهود و نصاری تلقی میکند.غافل از این که تعداد یهود و نصاری در مکه بسیار اندک بود و در آنجا زمینه هر گونه تقلیدی فراهم نبود.اما حضور تعداد بیشتری از اهل کتاب در مدینه، امری مسلم است.در حالی که کتابت حدود 86 سوره در مکه که بخش عمدهای از قرآن را تشکیل میدهد، به نوبه خود، خط بطلانی بر اندیشه تقلیدی داشتن پیامبر از اهل کتاب در کتابت و نگارش قرآن، به شمار میرود.
در آنجا که وی میگوید، پیامبر بخشی از آیات را فراموش کرده و واعظی که روی منبر سخنرانی میکرد، آیات فراموش شده را به یاد پیامبر انداخت، باید گفت، طبق شواهد و دلایل قرآنی، زمانی که جبرئیل(ع)بر پیامبر نازل میشد و آیات قرآن را بر حضرت تلاوت میکرد، پیامبر از شدت علاقهای که به ضبط و حفظ آیات داشت، بلافاصله کلمات و آیات را تکرار میکرد.خداوند در بیان این مطلب خطاب به پیامبر(ص)میفرماید:«لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قرأناه فاتبع قرآنه». 12 خداوند این گونه تضمین حفظ قرآن در حافظه رسول خدا(ص)را وعده میفرماید. پس چگونه امکان دارد پیامبری که تا این حد مورد عنایت خداوند است، بخشی از آیات را فراموش کند و واعظی آن را یادآوری نماید؟!
علاوه بر آن، آیه 6 سوره اعلی با صراحت تمامتری به عدم فراموشی آیات از طرف پیامبر اشاره کرده است و میفرماید:«سنقرئک فلا تنسی.»
بنابراین تضمین الهی و عنایت پیامبر اکرم(ص)در حفظ و به خاطر سپردن کلام الهی، تا آن اندازه دقیق بوده است که حتی کم یا زیاد کردن یک«واو»که احیانا ممکن بود، تغییری در معنی و مقصود آیه ایجاد نکند نیز، مورد مؤاخذه قرار میگرفت.لذا بر خلاف آنچه بلاشر ایراد کرده است، باید گفت، امکان هیچ گونه فراموشی نسبت به کلام وحی از سوی پیامبر وجود نداشته و جعل داستان واعظ فوق الذکر، قطعا از تراوشات اذهان مسموم و به دور از تعقل بوده است.به علاوه، از شخصیت برجستهای مثل بلاشر بعید مینماید که بدون بلاشر در بخشی از کلام خود، به معانی و مطالبی که آیات قرآن دربرگیرنده آنها است، اشاره میکند.او آیات مکی را توصیف کننده بهشت و جهنم و روز جزا میداند و عوض شدن لحن آیات در مدینه و تثبیت حکومت اسلامی در آنجا را عامل اصلی کتابت میشمارد.این امر در نوع خود بیانگر آن است که آیات وحی در مکه به قید نگارش درنیامدهاند.در حالی که شواهد، گواه آن است که بخش عمده آیات در مکه نگارش یافته است
درنگ و تعمق در تاریخ اسلام، و شناخت شخصیت پیامبر، این گونه تحت تأثیر القائات مغرضانه قرار گیرد.وی سپس اشاره میکند که دلایلی مبنی بر این که پیامبر دستور به تشکیل مجموعهای به نام قرآن داده باشد، در دست نیست و بدین وسیله امر کتابت را ابتکاری از ناحیه صحابه و مربوط به زمان پس از رحلت پیامبر میداند.مرحوم دکتر صبحی صالح در این باره میگوید:«در کتابهای مربوط به سنت پیامبر اکرم(ص)، به احادیث زیادی برمیخوریم که نشان میدهند، رسول خدا، قرآن را بر منشیهای وحی دیکته میکرده و ترتیب آیات را نیز معین مینموده است.» 13 نیز آمده است که ابن الندیم در الفهرست میگوید:«قرآن در حضور پیامبر(ص)در چوبههای نخل و تخته سنگهای سفید و شانههای شتر نوشته میشد»و بخاری از زید بن ثابت روایت نموده که گفت:«من قرآن را جست و جو کردم و از روی چوبههای نخل و تخته سنگها و سینه مردمان جمعآوری نمودم. 14
همانطور که گفته شد، امر کتابت به طور مسلم در عصر نبوت، به دستور حضرت و توسط کاتبان وحی انجام یافته است و صحابه خود هیچ گونه ابتکاری در این زمینه نداشتهاند. جلال الدین سیوطی در این زمینه با استناد به حدیثی از زید بن ثابت، نقل میکند که گفت:ما نزد رسول خدا(ص) قرآن را از نوشتهها جمع میکردیم. 15 وی سپس میگوید: «گردآوری آیات در سورهها توقیفی است که پیغمبر(ص)به ترتیبی که جبرئیل به امر خداوند به آن حضرت خبر داده بود، متصدی آن شد.» 16
همچنین بلاشر در بخشی از کلام خود، به معانی و مطالبی که آیات قرآن در برگیرنده آنها است، اشاره میکند.او آیات مکی را توصیف کننده بهشت و جهنم و روز جزا میداند و عوض شدن لحن آیات در مدینه و تثبیت حکومت اسلامی در آنجا را عامل اصلی کتابت میشمارد.این امر در نوع خود بیانگر آن است که آیات وحی در مکه به قید نگارش درنیامدهاند.در حالی که شواهد گواه آن است که بخش عمده آیات در مکه نگارش یافته است.نیز تغییر لحن آیاتی که در کلمه نازل شدهاند، نسبت به آیات مدنی، امری مسلم و رایج است و این از جنبههای اعجاز قرآن است که توانسته طبق شرایط محیطی، فرهنگی و اجتماعی مردم، آیات روشنگر خود را برای هدایت و راهنمایی انسانها نازل نماید.بنابراین، این مطلب هیچ گونه تعارضی با گردآوری و کتابت قرآن نخواهد داشت.
در سال یازدهم هجری، روح ملکوتی پیامبر اکرم(ص) پس از 23 سال تلاش و هدایت بشریت به حقیقت، به جوار رحمت حق واصل شد.مصادف با ماههای اولیه خلافت ابو بکر بن ابی قحافه، در سرزمین یمامه غائلهای بر پا شد. مسیلمه کذاب که در عصر رسالت داعیه جانشینی پیامبر(ص) داشت، سر به شورش نهاد و دعوی نبوت کرد.گر چه این درگیری به شکست سپاه یمامه منجر شد و مسیلمه با فضاحت کشته شد، اما حدود هفتاد نفر از حافظان و قاریان برجسته قرآن نیز به فیض شهادت نائل آمدند.
میتوان ادعا کرد، قریب به اتفاق محققان قرآنی برآنند که واقعه یمامه برای اولین بار جرقه گردآوری آیات در یک مصحف واحد را در ذهن عمر بن خطاب زد.او از کشته شدن هفتاد حافظ قرآن که همگی از صحابه نزدیک پیامبر بودند، به وحشت افتاده بود، بنابراین نزد خلیفه اول دست به احتجاج زد، او معتقد بود که اگر وقایع دیگری شبیه واقعه یمامه اتفاق افتد، به طور طبیعی، تعداد بیشتری از حافظان قرآن به شهادت خواهند رسید و این امر به از بین رفتن آیات ضبط شده در اذهان خواهد انجامید.گرچه تمام آیات، در عصر رسالت آیات قرآن کریم در عصر حیات رسول اکرم(ص)کاملا تدوین شد و علاوه بر نگارش آن روی نوشتافزارهای آن عصر، گروهی از صحابه تحت عنوان«حفاظ قرآن»به حفظ تمام آیات پرداختند، اما آیات قرآن به شکل مصحف تدوین نشدند.پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، امام متقین علی(ع)به تدوین قرآن براساس نزول و تقدیم آیات مکی بر مدنی و منسوخ بر ناسخ اقدام کرد
به صورت مکتوب روی اکتاف، اقتاب و سایر نوشتافزارها به تحریر درآمده بود، اما استدلال عمر بن خطاب و اصرار او به خلیفه اول، به تصمیمگیری و اقدام به تدوین آیات قرآن در بین اللوحین انجامید.در این زمان خلیفه اول با تشویق و واداشتن زید بن ثابت که از اهالی مدینه و از کاتبان برجسته وحی در عصر پیامبر(ص)محسوب میشد، این اقدام را جامه عمل پوشاند.
رژی بلاشر، در این مقطع از تاریخ گردآوری قرآن، دچار تردید میشود و اقدام خلیفه وقت در مورد انتخاب زید بن ثابت را با انگیزه سیاسی حاکم در آن عصر مینگرد.او اعتقاد دارد، با وجود اصحابی که نفوذ و صلاحیت بیشتری در بین مردم داشتند، چرا خلیفه فقط زید بن ثابت را برگزید و به تشکیل انجمن با اعضای متعدد مبادرت نورزید؟ 17
وی سپس میگوید:روایت مورد قبول اکثریت جامعه اسلامی، از رونویسی زید برای ما، گفتوگو میکند.حال آنکه در روایت دیگری، این افتخار به ابو بکر میرسد که او از نخستین کسانی است که قرآن را تدوین نمود.آیا این دو روایت با هم متناقض نیستند و این مسأله خود نگرانیآور نیست؟ 18
در این باره هم میگوییم، گرچه زید بن ثابت نسبت به سایر صحابه کم تجربهتر بود، اما بحث آن است که زید بن ثابت هیچ گاه در گردآوری قرآن در عصر خلیفه اول، از احتجاجات شخصی خود به تنهایی استفاده نکرد.ایشان در عین حال که کاتب قرآن بود، خود از حافظان وحی نیز به شمار میآمد و هرگاه میخواست آیهای را ثبت کند، این کار را به تأیید یک یا دو گواه در صحیفه مینوشت.علاوه بر آن، یکی از اهم منابع زید بن ثابت، نسخهای از قرآن بود که در خانه پیامبر(ص)قرار داشت.همچنین، ایشان هیچگاه از مشورت کاتبان بزرگ وحی از جمله ابی بن کعب و سایر حافظان بیبهره نبوده است. نکته مهم آن است که وجود امام علی بن ابی طالب(ع)در آن عصر، و تایید این اقدام، مهمترین عامل در اعتماد به کار زید بن ثابت به شمار میرود.دکتر صبحی صالح در اینباره میگوید:از علل انتخاب زید بن ثابت برای گردآوری قرآن، میتوان گفت، چون زید بن ثابت حافظ قرآن و آخرین کسی بود که قرآن را بر پیامبر(ص)عرضه داشت، ابو بکر این کار را به او واگذار کرد. 19 لذا آن گونه که بلاشر میگوید، جوان بودن زید بن ثابت نمیتواند دلیلی بر ایجاد تردید نسبت به عملکرد قرآنی او و گردآوری آیات در مصحف واحد باشد.
مطلب دیگر آن که اگر زید بن ثابت به گردآوری و تدوین آیات اقدام نموده، این عمل را طبق دستور خلیفه وقت انجام داده است.لذا این امر از بدیهیات است که خلیفه خود به حل و فصل امور بپردازد و کمیتهای برای تدوین قرآن به کار گیرد.لذا هرگاه روایتی مبنی بر تدوین قرآن به دست زید بن ثابت، در دست باشد، هیچ گاه با روایتی مبنی بر این که ابو بکر از نخستین کسانی است که قرآن را تدوین کرده است، معارض نیست.زیرا این کار به دستور خلیفه و به دست زید انجام یافته و این تصور بلاشر که پنداشته است، این تعارض باعث نگرانی در تاریخ گردآوری قرآن میشود، هیچ گونه نگرانی را در پی نخواهد داشت.
مصحفی که در عصر خلیفه اول تدوین شد، به عنوان مصحف رسمی بین مردم مورد استفاده قرار گرفت.پس از تدوین و انتشار قرآن، به حسب لهجهها و تعبیرات مختلف لغوی، اختلافاتی پدید آمد؛زیرا هر قبیلهای میخواست قرآن به لغت و لهجه وی قرائت شود.این اختلاف تعصبانگیز میرفت که مسلمانان را در برابر هم قرار دهد.گزارشهایی در اینباره از مناطق دور و نزدیک میرسید.از جمله، گزارشهایی که از سپاهیان مستقر در آذربایجان ارسال میشد، زعمای مسلمانان را نگران ساخت.بدین جهت، ب در پاسخ بلاشر، آنجا که اعتقاد دارد، مصحف تدوین یافته در عصر ابو بکر اساس کار عثمان بوده و قسمتهای متفرقهای را به آن افزوده است، باید گفت:
«اولا تمام آیات قرآن در عصر پیامبر(ص)تدوین شدند و علاوه بر این، حافظه حافظان قرآن مخزن خوبی بود برای تدوین قرآن
پیشنهاد حذینة بن یمان، خلیفه سوم دستور داد، آنچه از قرآن در دست مردم بود گردآوردند و از روی قرآنی که به لغت و لهجه قریش تدوین یافت، نسخههایی به اطراف و شهرهای بزرگ فرستادند و دیگر قرآنها را از میان بردند. 20
جهت این اقدام خلیفه سوم، هیأتی مرکب از زید بن ثابت، عبد الله بن زبیر، سعید بن عاص و عبد الرحمن بن حارث، مسؤول تدوین قرآن، یا به اصطلاح«جمع سوم قرآن»شدند. هدف اصلی خلیفه در آن زمان، جلوگیری از اختلاف مردم در قرائات متفاوت قرآن بود و کار دیگری روی کلام وحی انجام نگرفت.چون قبلا در عصر خلیفه اول تمام آیات تدوین شده بودند و نیازی به گردآوری مجدد آیات احساس نمیشد، با اساس قرار دادن قرائت قریش به عنوان کاملترین قرائت، تمام آیات و قرائات متفاوت را طبق آن تدوین کردند.
رژی بلاشر در بخشی از کتاب خود میگوید:«عثمان از مردم تقاضا میکند که هر کس نوشتهای از وحی در اختیار دارد، بیاورد.سپس سعید بن عاص و زید بن ثابت را مأمور میکند که مصحف را با آن نوشتهها تدوین کنند». 21
با دقت در این کلام مییابیم که رژی بلاشر امر تدوین در عصر خلیفه اول را با عصر خلیفه سوم اشتباه گرفته است.زیرا پس از آن که خلیفه اول تصمیم به گردآوری قرآن میگیرد، یکی از منابع کمیته گردآوری، استفاده از حافظه حافظان و «جماع القرآن»بود.اما در عصر خلیفه سوم، با در دست بودن مصحف تدوین شده در عصر خلیفه اول، دیگر نیازی به رجوع به حافظه مردم وجود ندارد.
همانطور که از سایر منابع قرآنی استنباط میشود، خلیفه سوم قرآنی را که در زمان ابو بکر تدوین شده بود و پس از او نزد خلیفه دوم بود و پس از خلیفه دوم نیز به عنوان ارث به حفصه، همسر پیامبر رسیده بود، به عنوان امانت در اختیار کمیته گردآوری قرآن میگذارد و میتوان گفت، یکی از مهمترین منابع تدوین در مرحله سوم و یکی کردن قرائات، مصحف تدوین شده عصر خلیفه اول بوده است.
بلاشر در بخش دیگری از کلام خود، با ظرافت تمام به بیان سوزاندن مصاحف در عصر خلیفه سوم میپردازد و بدینوسیله، با ایجاد احساسات در بین مسلمانان و مطرح کردن این مسأله، میکوشد عمل خلیفه سوم را زیر سؤال ببرد. او میگوید:«مؤمنان آن عصر چگونه چنان جرأتی یافتند که آنچه را مستقیما یادگار محمد(ص)بود و کلام او را برایشان زنده میکرد، نابود سازند؟میدان این تخریب غیرقابل جبران تا کجا وسعت داشته است؟» 22
با کمال تعجب در صفحه 77 کتاب«در آستانه قرآن»، تألیف رژی بلاشر میبینیم که ایشان مینویسد:«گروهی که از قدرت مذهبی علی(ع)پشتیبانی میکنند(شیعه)، علنا عثمان را متهم میسازند که در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف کرده است.»
نیز وی میگوید:«اگر به اخبار روایی، یعنی تنها منبع همیشگی خود تن دهیم، این انجمن، مصحف ابو بکر را که همان اوراق صحف امانتی نزد حفصه بود، به عنوان اساس کار خود انتخاب کرد.به این هسته اصلی، تمام قسمتهای متفرقهای که بازیافتش امکانپذیر بود، افزوده شد.در واقع امر و به طور کلی، کار با یک جمع اضافه و تصحیح مصحف ابو بکر پایان گرفت». 27
در مورد بخش اول از کلام بلاشر که شیعه به مخالفت علنی با عمل خلیفه برخاسته است، میتوان گفت، با حضور امام علی(ع)در آن عصر و سکوت ایشان و نظارت دقیق بر عملکرد کمیته، جایی برای اظهار نظر و حتی اعتراض شیعه باقی نمیماند.جلال الدین سیوطی در کتاب «الاتقان فی علوم القرآن»، جلد اول، صفحه 104 در این مورد میگوید:«کار عثمان در گردآوری قرآن کار بیسابقهای نبوده است، بلکه کار مهم و ابتکاری عثمان منحصرا در وادار کردن مردم به قرائت واحد محدود میشد که با گزینش وی و موافقت همه مهاجرین و انصار صورت گرفت.علی(ع)نیز فرمود: «لو ولیت لعملت بالمصاحف التی عمل بها عثمان.»یعنی اگر من متصدی امور مردم میبودم، همان کاری را درباره مصاحف انجام میدادم که عثمان انجام داد.» نیز، شیخ مفید از علمای بزرگ امامیه به صراحت میگوید:«همه آن چه میان دفتین قرار گرفته، کلام خدا است و چیزی از آن ضایع نشده و کلام بشری در آن راه نیافته است. پس این خود بهترین دلیل و گواه در تأیید کار عثمان در جمع آوری قرآن از نظر شیعه است.» 28 لذا در سکوت علی(ع)و ائمه اطهار(ع)و بیانات جامع علمای شیعه درباره قرآن و امضای همان قرآن که در عصر حکومت عثمان معمول بود، دلیل محکم و قاطعی است بر این که قرآن در زمان عثمان مورد دستبرد قرار نگرفته است. 29 حال سؤال این است، این گروه از شیعه که بلاشر از آنها به عنوان معترضان به عمل عثمان نام میبرد، کجای تاریخ قرار دارند که از امام خود تبعیت نکردهاند و به مصحف تدوین یافته در عصر خلافت خلیفه سوم اعتراض میکنند؟
در پاسخ بلاشر، آنجا که اعتقاد دارد، مصحف تدوین یافته در عصر ابو بکر اساس کار عثمان بوده و قسمتهای متفرقهای را به آن افزوده است، باید گفت:«اولا تمام آیات قرآن در عصر پیامبر(ص)تدوین شدند و علاوه بر این، حافظه حافظان قرآن مخزن خوبی بود برای تدوین قرآن.اگر در آن زمان بخشهایی از کلام وحی از قلم افتاده بود، پس تمام آیات گردآوری نشدهاند و این مطلب بر خلاف تمام نصوصی است که مورد گواهی و تأئید امامیه و اهل سنت است؛زیرا در آن زمان که هنوز از عصر نبوت چند صباحی بیش نگذشته بود، تمام آیات به رشته تحریر درآمده و آیات در سورهها تنظیم گردیده بودند.علاوه بر آنها، آیات تدوین یافتهای که نزد پیامبر(ص)بود بهترین و مطمئنترین منبع این نگارش عظیم محسوب میشد.نیز کاتبان وحی، علاوه بر نگارش آیات برای پیامبر، نسخهای هم از همان آیات نزد خود نگهداری میکردند.اگر در عصر خلیفه بخشهایی به زعم بلاشر نگارش نمییافت، آنها با تذکر و یادآوریهای خود میتوانستند، این مطلب را یادآوری کنند.همچنین، با دقت در تاریخ جمع سوم میبینیم که کمیته یکسان کردن قرائات غیر از واحد کردن قرائت کار دیگری روی قرآن انجام ندادهاند.پس چگونه میتوان گفت که علاوه بر واحد کردن قرائت، آیات فوت شده در عصر خلیفه اول به مصحفی که در جمع سوم تدوین یافته، افزوده شده است.
از آنچه گفته شد، این نتایج به دست میآید که آیات قرآن کریم در عصر حیات رسول اکرم(ص)کاملا تدوین شد و علاوه بر نگارش آن روی نوشتافزارهای آن عصر، گروهی از صحابه تحت عنوان«حفاظ قرآن»به حفظ تمام آیات پرداختند، اما آیات قرآن به شکل مصحف تدوین نشدند.پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، امام متقین علی(ع)به تدوین قرآن بر اساس نزول و تقدیم آیات مکی بر مدنی و منسوخ بر ناسخ اقدام کرد و علاوه بر آن، تأویل و تنزیل و شأن نزول آیات نیز زیر آنها نوشته شد که البته با وجود انگیزههای سیاسی و اجتماعی حاکم در آن زمان، پذیرفته نشد.
پس از واقعه«یمامه»، به تشویق عمر بن خطاب در عصر خلیفه اول، قرآن به نگارش درآمد و تمام آیات، در مصحف واحد گردآوری شد.اما ترتیب سورهها همچنان باقی ماند. قرآن در این زمان فاقد نقطه و اعراب بود و اعراب با توجه به این که کاملا بر زبان وحی تسلط داشتند، بدون هیچ گونه مشکلی به قرائت آیات میپرداختند.
در عصر خلیفه سوم که دامنه حکومت اسلامی توسعه یافته و تعداد بیشتری از قبایل به اسلام روی آورده بودند، کمکم احساس شد که بین مردم، به واسطه اختلاف در قرائت، مشکلاتی نمود پیدا کرده است.اوج این مشکلات در جنگ ارمنیه به ظهور رسید و این عمل، خلیفه را بر آن داشت، با مشورت صحابه که در رأس آنها علی(ع)قرار داشت، به واحد نمودن قرائات براساس قرائت قریش اقدام نماید.بدین ترتیب، تمام آیات با قرائت واحد، در مصحف واحد به نگارش درآمدند و از آن زمان تاکنون، قرآن به عنوان قانون مدون الهی مورد توافق کلیه فرق و مذاهب مختلف اسلامی قرار گرفته است و علاوه بر آن، ائمه شیعه، هر کدام، در فرصتهای مناسب و به طرق مختلف بر آن مهر تأیید نهاده و به طور کلی راه هر گونه ایراد و خدشه بر آن را مسدود کردهاند.
(1).در آستانه قرآن، ص 11.
(2).تاریخ قرآن، ابو عبد الله زنجانی، ص 51.
(3).در آستانه قرآن، ص 51.
(4).شناخت و اعجاز قرآن، آیت الله خویی، ص 238.
(5).در آستانه قرآن، ص 27.
(6)-همان، ص 30.
(7).همان، ص 31.
(8).همان، ص 33.
(9).همان، ص 36.
(10).همان، ص 41.
(11).اعراف، ص 157.
(12).قیامت، 19-17.
(13).مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح، ص 112.